دانشگاه سیرکمال

دانشگاه سیرکمال
مقالاتی در مورد انسان و سرنوشت او از دیدگاه دانشگاه سیر کمال

۱۱ تیر ۱۳۹۸

پرده آخر


بررسی آخرین لحظه هر زندگی زمینی


جهان هستی مجموعه ای از پدیده هایی می باشد که ناشی از قوانین اولیه خلقت هستند. این قوانین توسط مبدا خلقت طراحی شده و خیلی قبل از بیگ بنگِ شناخته شده برای علم، در اختیار اولین خلقت که استاد الهی آن را «ماهیت» نامیده است قرار داده شده است.س
آنچه از تعالیم استاد الهی بسهولت قابل استخراج است، آنکه همه این پدیده ها قانونمند می باشند، زیرا جهان هستی در حتی محدودترین زوایای خود، بر اساس قوانینی خاص اداره می شود، گرچه ممکن است در نظر ما انسانها، بروز این پدیده ها هرج و مرج باشد و یا بی منطق جلوه کند.س
از آنجا که طبق آموزشهای استاد الهی، همه پهنه هستی، که متشکل است از جهانهای مادی و نیمه مادی، در واقع مدارس و لابراتوارهایی می باشند که در اختیار روح قرار می گیرند تا بدین وسیله کسب کمال روحی میسر شود، همه آنچه در این پهنه هستی رخ می دهد در همین راستا عمل می کند، چه ما با آن موافق باشیم و چه مخالف، چه آنرا درک کنیم و چه آن را از اساس رد نماییم. با این حال، این پدیده ها روندِ ساز و کار خود را ادامه می دهند.س
در همین رابطه و به منظور آموزش ، هنگامی که یک روح در سیاره زمین تجسد یافته است ، در زمانها و بر حسب وضیعتهای مختلف، او را از وقایعی مطلع می نمایند که به آن «الهام» می گویند. در برخی از این الهامات، به مخاطب، گذشته از آنکه تا چه حد به مبدا خلقت نزدیک و یا از آن دور باشد، مطالبی گوشزد می شود که تاثیر بسیار زیادی بر او می گذارد. این امر می تواند در خواب نیز رخ دهد. س

مقوله مرگ برای بشر امریست ثبت شده که هیچکس را از آن گریزی نیست. طبق آموزشهای دانشگاه سیرکمال، هر روح ملکوتی، از بدو خلقت و از اولین زندگی زمینی خود ، تعداد یکهزار زندگی زمینی را در اختیار دارد و چون مجموع هر دو زندگی باید یکصد سال باشد، نتیجتن هر انسان بطور متوسط می تواند در هر زندگی، پنجاه سال به کسب تجربه بپردازد تا مرگ آن دوره از زندگی فرار رسد. این بدان معناست که اگر شخصی در یک زندگی، نود سال زندگی کند ، در زندگی بعد، تنها می تواند ده سال زمینی در اختیار داشته باشد. با این حال مدت زمان عمر می تواند تحت شرایطی خاص، زیاد یا کم شود. برای مثال اگر کسی مراقب سلامتی خود نباشد و یا به مواد مخدر آلوده باشد مسلمن عمر کوتاهتری خواهد داشت. س
هر زندگی زمینی را می توان با یک صحنه تاتر مقایسه نمود که ما هر کدام بازیگران آن می باشیم. با این تفاوت که در یک تاتر دنیوی، سناریو، کاملن از پیش تعیین شده است و هنرپیشه نمی تواند از آن تخطی کند ، حال آنکه در صحنه تاتر زندگی، در هر دوره، بخشی از سناریو را خود ما در زندگی های گذشته مان، با اعمال و افکار و نیات خود نوشته ایم و قسمتی دیگر نیز در گرو نوع ایفای نقش ما در صحنه کنونی است و در واقع در اجرای آن، ما را مختار گذاشته اند. پس ما نه موجوداتی اختیاری هستیم و نه جبری، بلکه مخلوطی از هر دوی آن. صحنه گردان و کارگردان این نمایش، مبدا خلقت و ماموران حقیقی باطنی می باشند. اتفاقن، هم مبدا و هم این مقامات، از ما یک ایفای نقش کاملن بی نقص را انتظار ندارند ، بلکه از هنرپیشه، یعنی ما، در حد آموزشی که دیده ایم، یا بهتر است بگوئیم در حدود درجه کمالمان انتظار دارند.س
همانطور که گفته شد، ما انسانها فقط به بخشی از این سناریو می توانیم دسترسی داشته باشیم، بخش دیگر آنرا باید هنگام برخورد با آن، خودمان بنویسیم و اجرا کنیم. برای مثال ما می دانیم که در این نمایش، دزدی کردن مجاز نیست، یعنی سناریو را اینطور نوشته اند که ما تحت هیچ شراطی نباید دست به دزدی بزنیم، اما گاهن در طول این نمایش بطور غیر مترقبه ای دچار فقر می شویم، اینجاست که باید این قسمت از سناریو را خودمان بنویسیم و اجرا کنیم و این چیزی نیست جز عکس العمل ما به وضعیت پیش آمده، که در واقع آزمون ما در این رابطه می باشد. س
زمانیکه در یک تاتر، نمایش به اتمام می رسد و تماشاچیان ، هنرپیشگان را تشویق نموده و آنها صحنه را ترک می کنند، هر یک از عوامل این تاتر، صرف نظر از آنکه چگونه کار خود را انجام داده است، از اینکه کار به پایان رسیده است احساس بسیار خوشایندی را تجربه می کند. س
در صحنه تاتر مهمتری چون دنیا و بازیگران تاثیرگذارتری چون انسانها نیز وضع به همین منوال است. این بدان مفهوم است که درست از زمانی که یک نوزاد پا به عرصه این جهان مادی می گذارد، بخش اول هنرپیشگی او شروع می شود که تا زمان بلوغ ادامه می یابد. این دوران گرچه شامل حسابرسی نمی شود اما ایجاد عکس العمل می کند. قسمت دوم بازیگری هر فرد از زمان بلوغ شروع می شود و تا انتهای مدت عمر خود در آن زندگی زمینی ادامه می یابد که شامل حسابرسی نیز می شود. س
توالی صحنه های این تاتر که زندگی نام دارد، بی انتها می باشد و هرکس نقشی در آن می آفریند و در زمانی خاص از صحنه خارج می شود. این زمان، لحظه ای است که ما آن را مرگ می نامیم. س

آخرین پرده از تاتر، برای هر کس منحصربفرد است، پرده ای که در آن، خروج از صحنه برای آن فرد محرز شده است. در این هنگام به عنوان آخرین سکانس، همه بازیگری او در تمام طول عمرش را در مقابل چشمانش به معرض نمایش درمی آورند و او از آنچه کرده باخبر می شود. درست به همین دلیل است که به نظر می آید، اشخاص درست در لحظه مرگ، به جایی خیره شده اند، گاهی ابرو درهم کشیده و گاهی تبسمی کوچک و ظریف میان لبهایشان هویداست. اما در هر حال، به دلیل آگاهی از اینکه این دوره از ایفای هنر به پایان رسیده است و او دیگر دستکم به این زودی به صحنه بازنخواهد گشت ، روحن بسیار خرسند است.س
پس از آن، در دنیای برزخ، بارها سکانسهای مختلف زندگی زمینی هر فرد(روح) مورد بررسی قرار می گیرد.س


تحقیق و پژوهش: فرامرز تابش
منبع:س
آثار استاد الهی
کد مقاله در آرشیو فصلنامه اندیشه آنلاین آلمان:س
#vni HovT fvsd Hovdk iv cknäd cldkd


در یوتوب                                                                          
برای مشاهده فیلم ویدئویی این مقاله، اینجا کلیک کنید.س

او و ما

برای اکثر انسانها، وجود خدا امریست بدیهی، اما تفاوت در دیدگاه ها و شناخت معتقدین نسبت به خداست که نحوه برخورد او را با انسان تعیین می کند. برای روشن شدن مطلب می توان گفت که شناخت ما از او، مطابقت دارد با درجه کمال روحی ما. این بدان مفهوم است که اگر فرضن کمال را ۱۰۰ درجه بگیریم، درک افرادی که ۵ درجه کمال کسب کرده اند از خدا، با افرادی که به درجه دهم ارتقاء یافته اند متفاوت است. از اینرو رفتار آنها نسبت به این قضییه نیز با هم متفاوت است. س

با این وصف بدیهی و منطقی و عقلایی می باشد که رفتار خدا هم با این دو گروه متفاوت باشد زیرا او می داند که درک آنها با یکدیگر متفاوت است. از اینجهت است که وی خود را با درجه فهم و شعور این دو گروه مورد مثل ما تطبیق می دهد. س

قبل از ادامه بحث باید در نظر داشت که در دانشگاه سیرکمال و بر طبق آموزشهای استاد الهی، خدا همه مخلوقات را بطور یکسان دوست داشته و به آنها توجه می کند،اما درجه پیشرفت روحی ما میزان درک این توجه و علاقه است، یعنی هرچه به کمال نهایی نزدیکتر شوی به عمق این عشق و توجه خدا نسبت بخودت بیشتر پی می بری. س
در مراحل اولیه، افراد با کسب رفاه نسبی، خود را خوشبخت حس می کنند و برای این نعمتها خدا را شکر می نمایند و او را بخود علاقمند می بینند، چیزی که در زندگی های بعد و با پیشرفت روحی، معنی آن تغییر می کند و شخص، علاقه خدا بخود را در سختی ها و کمبودها نیز می بیند، زیرا به مرور با قوانین دوالیسم آشنا می شود. س

یک امر دیگر که در دانشگاه سیرکمال بدان توجه می شود، اینست که با لغزشها و اشتباهات ما که گناه نامیده می شوند، مورد خشم خدا قرار نمی گیریم، بلکه طبق قانون علت و معلول برای خود عکس العمل ایجاد می کنیم، اما محبت خدا نسبت به ما ثابت خواهد ماند، زیرا او از ازل می دانسته که چگونه ما را آفریده و اینکه ما در مراحل اولیه و تا به کمال روحی خود دست نیافته ایم به این دامها خواهیم افتاد . اتفاقن سیرکمال نیز به همین مفهوم است، یعنی بدام نزدیک شدن ، در دام افتادن، دچار عکس العمل شدن و پرداختن برای اشتباه. این پروسه، کسب تجربه را در پی دارد. در انتهای راه با تعجب خواهیم دید که نظر خدا نسبت به ما از اول خلقتمان تا کنون ثابت بوده و او ما را همواره دوست داشته است. س

با این مقدمه می توان انتظار خدا از انسان را به دو دسته تقسیم نمود: س

س - انتظارعام
بطور کلی از آنجا که خلقت بر پایه روند کمال است، نوع انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست، پس خدا انتظار دارد هر انسان وظائف مرحله خود را شناخته به آن عمل کند. کار ساده است و او هرگز باری بزرگ بر دوش نحیف و ناتوان ما نمی گذارد.س
در این ارتباط استاد الهی یک فرمول کلی به ما می دهد که در هر مرحله ای کاربرد دارد.س

س " همانطور که برای منفعت خودت کوشش می کنی برای منفعت دیگران هم کوشا باش و به همان شکل که در دفع ضرر از خودت اقدام می کنی 
   در دفع ضرردیگران هم بکوش." س
عمل به این فرمول ما را در سیرکمال پیش می برد. س

س -بطور خاص
انتظار خدا از انسان، بطور خاص مربوط می شود به مرحله کمالی آن شخص . فردی که تازه خلقت شده و برای اولین بار به دنیا آمده، معمولن روحی است ناپخته که از وجود خود و جهان هستی اطلاعات روحی چندانی ندارد. این فرد معمولن از همه آنچه بدان نیازمند است برخوردار است و دچار کمبودی نیست.  بدیهی است برای چنین فردی حمایت ویژه ای تضمین شده است تا از برخورد با ناملایمات در امان بماند (گرچه برخی از ناملایمات در هر حال پیش خواهند آمد) و این امری منطقی است زیرا سیستم کارمای او خالی است چون هنوز سابقه زیست در جهان خاکی را ندارد، پس نه اعمال نیکی در آن سیستم ضبط شده است و نه اعمالی نادرست که سد کننده کسب لذایذ و نعمتهایی باشد که ما آن را خوشبختی می دانیم. حال سئوال اینجاست، مرز خداپرستی برای چنین فردی در کجاست؟ آیا از او خواسته می شود همه قوانین خدا را بطور کامل رعایت کند؟ س

کاملن روشن است این فرد نه وقت کافی برای دریافت همه قوانین خلقت داشته است و نه زمانی برای تجربه آنها. س 
حال، شخصی را در نظر بگیرید که بیش از ۲۰ بار به زمین آمده و در برزخ نیز آموزه هایی در ارتباط با هستی ، وجود خودش و خدا دیده است. مرز خداشناسی برای این فرد در کجاست؟ س
این مطلب به مرور طی مقالاتی مورد بحث قرار خواهد گرفت. در اینجا فقط لازم است بدانیم خدا از ما بر طبق آموخته ها و درجه پیشرفت روحی یمان انتظار دارد و نه بیشتر . فهم این مطلب این پیامد را در بر خواهد داشت که درمی یابیم ، همه نحله های فکری و عقیدتی درست هستند و هرکس به زبان و آداب و رسوم خودش خدا را می طلبد و خدا هم با همان زبان به او پاسخ می گوید. به زیان ساده تر ، خدا خود را با هرکس در حد فهم او مطابقت می دهد ، از اینجهت به همان اندازه هم از او انتظار دارد. س 

این آموزش استاد الهی اگر بسط یابد و خشکه گرایان از ادیان مختلف، دست از تعصبات بی جا و بی مورد بردارند و ضمنن عمق این تعلیمات را دریابند، در اولین قدم، جنگ مذاهب در هر دین، و در قدم دوم جنگ ادیان نیز از بین خواهد رفت و ضمنن خدا در اِشلی عمیقتر درک خواهد شد. س

اختصاصی فصلنامه اندیشه آنلاین آلمان
تحقیق و بررسی : فرامرز تابش

(۱۹۷۴ منبع: آثار استاد نورعلی الهی (۱۸۹۵تا
h, , lh :کد آرشیو فصلنامه اندیشه آنلاین


در یوتوب                                                                               
برای مشاهده فیلم ویدئویی این مقاله، اینجا کلیک کنید.س

دوالیسم: جهان سایه روشن-قسمت اول

آنچه در همه پهنه هستی در همه کهکشانها، کائنات و طبقات، در حال تغییر و تبدیل و دگرگونی می باشند، بدون استثنا از اثرات ویژه ای برخوردار هستند که مخلوطی از صفات منبع نور و تاریکی می باشد. این دو جهان در عرض یکدیگر قرار دارند و هیچکدام برتریی نسبت به دیگری ندارند، گرچه از دیدگاه انسان، تراوشات جهان تیرگی، بد، مضر وخطرناک تلقی می شوند، اما بدون وجود این تراوشات، هیچ حرکتی در هیچ جای وسعت هستی صورت نمی پذیرد. به عبارت دیگر تضاد مایه حرکت می باشد.س
آنچه گفته شد را می توان با چند مثال ساده بهتر درک نمود:س
س-در یک باطری قلمی ساده، جریان الکتریسیته به دلیل دو قطبی بودن(مثبت و منفی) برقرار می شود.س
س-جریان رودخانه ها بر اثر اختلاف سطح ایجاد می شود.س
س-رعد و برق بر اثر اختلاف پتانسیل مابین دو ابر و یا ابر و زمین بر اثر بار الکتریکی مثبت و منفی بوقوع می پیوندد.س
س-باد به علت اختلاف فشار در دو منطقه می وزد.س
س-خاصیت اسمزی به علت اختلاف غلظت در دو مایع عمل می کند.س
و ده ها مثال مانند آن.س

با این وصف اگر این دو جهان متضاد با یکدیگر موجود نبود ، هرگز هیچ پدیده ای به وقوع نمی پیوست و سیستمهای اکولوژی قادر به متابولیسم نمی بودند.س
همانطور که بدان اشاره شد، هر کدام از این دو جهان دارای اثرات خالص خود می باشند. اما موجودات مختلف، از هر دو جهان نور و تاریکی اثر می پذیرند. در صورتی که اثرات نور بیشتر باشد ، آن موجود را نورانی و اگر اثرات تاریکی بچربد آنرا ظلمانی می نامیم. باید توجه داشت این امر تنها به دلیل تسهیل در فهم مطلب است و نه بیشتر از آن. برای مثال عقرب را یک موجود ظلمانی می نامیم زیرا برای تامین مواد غذایی خود، از روش کشتن و نابود کردن طعمه استفاده می کند، دارای خونی سمی است و در صورت لزوم، از نوزادان خود که آنها را بر پشت خود حمل می کند تغذیه می کند. از طرف دیگر یک پروانه را یک موجود نورانی می نامیم زیرا از بالهایی رنگارنگ و دلنواز برخوردار است و هنگام پرواز ملایم خود، اثری نیک و آرامبخش در ذهن باقی می گذارد ، از شیره گل تغذیه می کند و کاملن بی آزار است. بدیهی است که از دید ما انسانها این موجود دومی خوب و آن اولی بد تلقی می شود، حال آنکه از نظر خلقتی، هر دوی آنها در یک رده قرار دارند، منتها از دو مبدا متفاوت. دلیل این امر گذشته از اثراتی که هر کدام بر محیط زیست خود برجای می گذارند، آنست که هر دوی این موجودات در حال گذراندن پروسه سیرکمال خود می باشند. س

در تعلیمات استاد الهی در مورد سیرکمال ، درمی یابیم که هر دوی موجودات مورد بحث ما، پس از مرگ در یک فرآیند خاص همراه با اثرات محیطی و ژنتیک و غیره، به مجموعه می پیوندند که باعث ایجاد نسلی برتر، با اطلاعات خلقتی بیشتر در مرحله حیوانی می شود. البته در این مقاله هدف وارد شدن به عمق ماجرا نمی باشد. به همین علت از تشریح سطوح مختلف کمال در مرحله حیوانی و اینکه اصولن روح یک پروانه با روح یک عقرب ، پس از مرگ درهم خواهد آمیخت یا خیر و مباحثی در این حد، صرف نظر می شود. در این مقاله فقط هدف آنست که بطور روبنایی و فقط تا حدودی، دلیل ایجاد این دو جهان که در تضاد با یکدیگر ولی لازم و ملزوم هم می باشند روشن شود.س

با این وصف می توان همه تجزیه کنندگان که باعث تخریب می شوند را در رده موجودات ظلمانی قرار داد. زیرا تخریب عملی است ظلمانی. حال تصور کنید جهان ظلمت موجود نمی بود. در این وضعیت، یقینن عمل اضمحلال و تجزیه انجام نمی شد و بزودی در اولین قدم، سیاره زمین زیر انبوهی از گیاه و اجساد و همینطور زباله ای که خودش تولید کرده است دفن می شد. این بدان مفهوم است که رشد به مفهوم عام خود منقطع می شد.س 
در مقالات آتی, به اثرات نور و تاریکی در پروسه سیرکمال پرداخته خواهد شد.س

جهان نور و ظلمت
استاد الهی در تشریح ایجاد خلقت ، دربخشی که به تشریح ایجاد اولین مخلوق می پردازد، تا همو باعث ایجاد همه پهنه هستی شود، به دو تغییر و تحول عظیم در این خلقت اولیه که وی آن را «ماهیت» نامیده است، اشاره می کند و از این تغییرات با نام «جوشش ماهیت در خود» یاد می کند. س
در مطالعه عمیق این گزارش استاد الهی، درمی یابیم، بر اثر تحولاتی که در جریان یکی از این دو «جوشش»پس از شاید میلیاردها سال بوقوع پیوسته است، این دو جهان متضاد ایجاد می شوند که از هر نظر در جهتی مخالف یکدیگر در جریان و حرکت و فعل و انفعال می باشند. این دو جهان نور و ظلمت ، دارای مشخصه های بسیار دقیق علمی می باشند و با تعاریفی که تا قبل از ایجاد دانشگاه سیرکمال برای آنها ارائه شده است، کیلومترها فاصله دارند. س
در بخشی از این گزارش که به سهولت می توان ایجاد دو جهان مذکور را استخراج نمود، چنین آمده است:س

  س"....برخود جوشید و از خود بیخود شد. وقتی بخود آمد به هرکجا نظر انداخت سیاهی بود و در آن سیاهی که  ظلمت نامیده می شد، لمعه نوری مانند شعاع آفتاب، تاریکی را می شکافت. ..... "[1             
پایان قسمت اول


اختصاصی اندیشه آنلاین
تجزیه و تحلیل: فرامرز تابش
n,hgdsl_jahane shdi v,ak:کد ثبت در آرشیو فصلنامه
منابع: رجوع شود به بخش مستندات


در یوتوب                                                                          
برای مشاهده فیلم ویدئویی این مقاله، اینجا کلیک کنید.س

دوالیسم: جهان سایه روشن- قسمت دوم


طبق تعلیمات استاد الهی، دو جهان نور و ظلمت هم عرض یکدیگر می باشند و هیچکدام از نظر خلقتی، ارجحیتی بر آن دیگری ندارد. این بدان مفهوم است که اگر یکی از این دو، موجود نباشد و یا از فعل و انفعال باز ایستد، کار جهان در تمامیت آن، مختل خواهد شد. برای روشن شدن افکت این دو جهان، با ارائه مثالهایی در این راستا، از سه زاویه کلی به بررسی آنها می پردازیم. س
س - دیدگاه اول، از نظر چرخه بیولوژیک: س
باید توجه داشت که جهان ظلمت و نور ، هرکدام دارای مشخصه های ویژه خود می باشند که در ارتباط با این دیدگاه فقط به سه مورد زیر اشاره می شود:س
جهان نور: جذب نور خورشید، ترکیب و رزونانس که باعث رویش و باروری می شود.س
جهان ظلمت: دفع نورخورشید، تجزیه، پارازیت که باعث ممانعت از رویش و باروری می شود. س

حال با تجزیه و تحلیل یک مورد از موارد یاد شده فوق می توان قضییه را روشن نمود.س
برای آنکه جهان ظلمت بتواند کار خود را در جهت وظیفه تعیین شده خود، یعنی تجزیه به انجام رساند، لازم است موجوداتی را خلق کند که قادر به انجام آن امر باشند. از این رو کلیه تجزیه کنندگان در آن جهان خلق می شوند. روش این نوع خلقت، در کتاب «آفرینش از دیدگاه استاد الهی، فیزیک نوین ذرات» بدقت و از دید فیزیک ذرات بررسی شده است. لذا در اینجا به آن امر پرداخته نمی شود. بر اثر همت همین تجزیه کنندگان است که هر موجودی پس از مرگ، به عناصر اولیه خود تجزیه می شود و به خاک بازمی گردد. در جهت مخالف، نیرویی که باعث ترکیب شدن عناصر با یکدیگر می شود یا همان روح، برای مثال روح جمادی، را موقتن خلقت جهان نور فرض می کنیم. این روح در اولین قدم، عناصر را در جهت غریزه خود، ترکیب می نماید تا مقوله رشد امکان پذیر گردد. حال در نظر بگیرید که جهان ظلمت، از خلق تجزیه کنندگان دست بردارد. نتیجه آن خواهد شد که هیچ چیز در حداقل همین سیاره زمین تجزیه نخواهد شد و در عرض چند سال، این کره آبی رنگ در زیر زباله دفن خواهد شد. س
س - دیدگاه دوم، از نظر سیرکمال موجودات: س
جهان ظلمت عمومن تولید کننده آن چیزی می باشد که ما انسانها آن را بدی می نامیم. گرچه این داستان بسیار پیچیده تر از آن است که بتوان تصور نمود، اما در هر حال باید از جایی شروع کرد و به نوعی آن را تشریح نمود. از آنجا که اثرات جهان ظلمت در یک سیستم بسیار امر کننده به خواسته ها و امیال حیوانی تجلی می یابد که آن را « نفس اماره » نامیده اند، این سیستم باید در جای خود، یعنی در بخش آتی این کتاب مورد بررسی دقیق قرار گیرد. در این قسمت فقط به این امر اشاره می شود که از طریق حس نمودن این بدیها می شود به اهمیت خوبیها که ارائه دهنده آن جهان نور است پی برد. به عبارت ساده تر برای مثال تا کسی مورد تحقیر قرار نگیرد ، قدر احترام و رفاه را نخواهد دانست. تنها با برخورد و درگیری با عوامل جهان ظلمت است که تجربه بدست می آید. حال اگر جهان ظلمت نمی بود، هیچ انسانی نمی توانست مفهوم صداقت، راستگوئی، درستکاری و مانند آن را درک کند و اهمیت مبادرت ورزیدن به انجام آن را دریابد، زیرا عکس آنرا تجربه نکرده و درک ننموده بود.س
س - دیدگاه سوم، تلفیقی از دو دیدگاه فوق: س
همانطور که در صفحات آتی این نوشتار تحقیقاتی بدان پرداخته خواهد شد، ارواح در هر مرحله از مراحل جمادی، گیاهی و حیوانی به دفعات از حالتی به حالت دیگر در می آیند تا سرانجام با کسب کمال مقطعی خود، به مرحله بعدی راه یابند. این سیر کمال روحی در انتهای مسیر خود به ایجاد روح بشری خواهد انجامید. در این پروسه بسیار بزرگ و طولانی، ارواح از بسترهای مادی، یعنی اجسام و اجساد جماد، گیاه و حیوان به عنوان دستگاهی برای دریافت اطلاعات از محیط استفاده می کنند. حال اگر تجزیه کنندگان که موجودات ظلمانی هستند، خلقت نمی شدند، از آنجا که هیج موجودی تجزیه نمی شد، خاک بعنوان معدن عناصر روزی به پایان می رسید و رشد متوقف می شد و نتیجتن ایجاد روح بشری جدید متوقف میشد و نوع انسان نیز از بین می رفت زیرا بدن فیزیکی بدون روح ، حیات بیولوژیک ندارد. س

تاثرات جهان نور و ظلمت بسیار زیاد است و باید در یک کتاب مجزا همه جوانب آن مورد تحقیق و پژوهش قرار گیرد و این امر بر عهده دانشجویان دانشگاه سیرکمال درآینده است. س
در اینجا فقط در حد اشاره و به عنوان یک مثال کوچک می توان حیواناتی مانند عقرب، رطیل، هزارپا یا حیواناتی بزرگتر مانند کروکودیل و مانند آن را در نظر گرفت و اثراتشان را بررسی نمود. این حیوانات، موجودات جهان ظلمت در نظر گرفته می شوند، زیرا که حامل صفات ظلمانی مانند قساوت، بیرحمی، ظلم و مشخصه هایی از این دست هستند. از آنجا که طبق تعلیمات استاد الهی، در سیرکمال مرحله حیوانی، حیوانات ابتدا شکارشونده هستند و در زندگی های مابعد خود، در قالب حیوانات شکارچی موجود می شوند، از اینرو وجود یک فاکتور برای ایجاد چنین تغییر روحی الزام آور است. این فاکتور، لزوم تجربه نمودن صفات ظلمانی یاد شده فوق می باشد. س

متد کار چنین است : زمانی که حیوانی مانند یک خرگوش را یکی از این حیوانات ظلمانی با بیرحمی و قساوت و وحشیگری شکار کرده، برخی اوقات زنده از هم دریده می خورد، اثرات این صفات در روح آن حیوان جذب می شود. این بدان مفهوم است که این حیوان آن صفات را تجربه نموده ، پس از مرگ جذب آن دسته از ارواح حیوانی آزاد می شود که چنین تجربه ای را در خود ذخیره نموده اند. از مجموع این ارواح همراه با برخی از هفت عامل خلقتی که استاد الهی در آثار خود آنها را مشخص نموده و ما در کتاب «زیست شناسی بعد دوم » و همینطور در    « انسان از دیدگاه استاد الهی» آنها را عمیقن بررسی نموده اثرات این عوامل را در مراحل مختلف سیرکمال مورد تدقیق قرار داده ایم، روح حیوانی را تشکیل می دهند که قادر است طعمه خود را از طریق شکار بدست آورد. باید توجه داشت نوع شکار موجودات ظلمانی و حیواناتی که در اثر سیرکمال به حیوانات شکار شونده تبدیل شده اند متفاوت است. برای مثال عقرب دارای خونی مسموم است و برخی اوقات که به طعمه ای دست نیابد از بچه های خود که بعد از تولید در پشت خود حمل می کند تغذیه می کند. حال آنکه یک شیر با آنکه حیوانی شکارچی می باشد، نه تنها چنین کاری نمی کند بلکه اگر گرسنه نباشد به حتی انسان نیز حمله نمی کند. در تحقیقاتی که جدیدن انجام شده است متوجه شده اند که شیرهای ماده وقتی بچه شیرهایی را می یابند که پدرد و مادرشان به هر دلیلی، از جمله شکار شدن توسط انسان، مرده اند، یک مهدکودک تشکیل داده از آن بچه ها مانند بچه های خودشان مراقبت می نمایند و حتی به آنها از پستان خود شیر می دهند. این بدان دلیل است که شیر مراحل سیرکمال خود را طی نموده و برای بالانس روحی از یک شکارشونده به یک شکارچی تغییر مسیر داده است. این امر بدون وجود جهان
ظلمت غیر ممکن می بود. و این تنها یک جنبه از اثراتی است که جهان ظلمت در سیرکمال موجودات ایجاد می کند. س

عنوان این نکته از اهمیت خاصی برخوردار است که هر جهان، موجود مخصوص به خود را ایجاد میکند. در جهان نور، روحهای نورانی خلقت و در جهان ظلمت نیز ظلمانیها خلق می شوند و این درحالی است که هر دوی این خلقتها از اثرات نور و ظلمت برخوردار می شوند و برای رسیدن به کمال از شانس یکسانی برخوردار می باشند. از این رو این امکان وجود دارد که در مرحله انسانی، یک ظلمانی به کمال برسد ولی یک نورانی هرگز به مقصد نرسد. این امر در صفت عدالت خدا ریشه دارد. س
س".... آن فضای روحانی که ماهیت در آن حرکت می کرد از نور بود، البته نور در نور ثابت و معین نمی شود مگر در ظلمت شود. به همین علت است که در هر محل و مقامی نور و ظلمت باید قرین باشند....." [1] س

از این پاراگراف از مشاهدات استاد الهی می توان بوضوح دریافت که جهان نور و ظلمت، خارج و مجزا از وجود ماهیت (اولین مخلوق) است[2] و دیگر آنکه در همه پهنه هستی و در همه موارد و در وجود همه انسانها و ارواح و موجودات و مخلوقات که در جهانهای مادی و نیمه مادی بسر می برند، اثرات نور و ظلمت مشترکن وجود دارد. تنها در جهان کمال است که این اثرات یافت نمی شود زیرا با اتمام سیرکمال، هر روح این اثرات ظلمانی را از درون روح خود زدوده است و یا به عبارت تخصصی تر ماهیت آنها را تغییر داده است و به همین دلیل است که قادر و مجاز به بازگشت به جهان کمالیها می باشد. س
همانطور که بارها در مقالات مختلف عنوان شده است، در حال حاضر مطالب در مورد آموزشهای استاد الهی ، آنطور که ما درک کرده ایم، فقط به شکل روبنایی و سطحی بازتاب می یابند تا خوانندگان ابتدا با اساس جهانبینی و تفکرات او آشنا شوند. پس از تکمیل این فاز، دروس علمی تلفیقی این آموزشها
ارائه خواهند شد. س

س [1] شرح خلقت از دیدگاه استاد الهی، برگرفته از کتاب مبانی معنویت فطری، دکتر بهرام الهی
  س[2] جهان نور در واقع از وجود خود ماهیت ساطع می شده است. در اینجا، منظور از این جمله درمتن آنستکه ایجاد جهان نور و ظلمت ، بعد از جوشش اول ماهیت و به همراه او بوجود آمده اند، زیرا تا قبل از آن، ماهیت در یک فضای بی رنگ در حرکت بود است  .س 

اختصاصی اندیشه آنلاین
تجزیه و تحلیل: فرامرز تابش
 n,hgdslÖ üihk shdi v,ak_rslj n,l  : کد مقاله در آرشیو فصلنامه اندیشه آنلاین آلمان


در یوتوب                                                                          
برای مشاهده فیلم ویدئویی این مقاله، اینجا کلیک کنید.س